دانش آموز ان واقعی!!!
- چهارشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۲۸ ب.ظ
- ۰ نظر
داستان مورچه
مورچه هرروزصبح زودسرکارمی رفت و بلافاصله کارش راشروع می کرد. باخوشحالی به میزان زیادی تولید می کرد.رئیسش(که یک شیربود) ازاین که می دیدمورچه می تواندبدون سرپرستی بدین گونه کارکند، بسیار متعجب بود.
بنابراین سوسکی را که تجربه بسیار بالایی در سرپرستی داشت و به نوشتن گزارشات عالی شهره بود، استخدام کرد.